شایدآن روزكه سهراب نوشت : تا شقایق هست زندگی بایدكرد
_می گن شکستنی رفع بلاست ، ای دل کمی تحمل کن ، شاید “حکمتی” باشد ... _چه ساده لوحانه بال بال زدن هایت میان بازوانم را باور کرده بودم نمی دانستم تمرین پریدن به هوای دیگری ست … _چه دنیای ساکتی …دیگر صدای تپش قلبهاغوغا نمیکند …بی گمان همه شکسته اند … _در بیکرانه ی زندگی دو چیز افسون و حیرانم میکند : _یه روزی من بودم نفسش ولی بعد شدم عامل تنگی نفسش رفت سراغ یه نفس تازه ! _روزگار استاد فراموشی هاست امیدوارم شاگردش نباشی …
چه زیبا گفتم دوستت دارم
چه صادقانه پذیرفتی
چه فریبنده آغوشم برایت باز شد
چه ابلهانه با تو خوش بودم
چه کودکانه همه چیزم شدی
چه زود به خاطره یک کلمه مرا ترک کردی
چه ناجوانمردانه نیازمندت شدم
چه حقیرانه واژه غریبه خداحافظی به من آمد
چه بیرحمانه من سوختم
به خدا گفتم :
« بیا جهان را قسمت کنیم آسمون واسه من ابراش مال تو
دریا مال من موجش مال تو ماه مال من خورشید مال تو … » خدا خندید و گفت : « تو بندگی کن ، همه دنیا مال تو …من هم مال تو
من زندگي را دوست دارم ولي
ولي از روزگار مي ترسم!
چه کسی شنید صدای فریاد مرا در زیر باران؛
فریادی که گویا تنها خدا بود که شنید؛
حال مرا که دید، از پریشانی من گریست...
قیمت معجزه! |
About
به وبلاگ من خوش آمدید
Archivesتير 1393اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 ارديبهشت 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 Authorsملکه برفیLinks
هاور بال SpecificLinkDump
حواله یوان به چین
کاربران آنلاین: بازدیدها :
|