Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


سرخوشی

 

بﺎﺑﺎﻡ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﮔﻞ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻬﺶ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ

ﮔﻠﻪ ؟!!

ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻪ: ﺗﺎ ﻧﻈﺮ ﮐﻤﮏ ﺩﺍﻭﺭ ﭼﯽ ﺑﺎﺷﻪ

ﻣﻨﻮ ﺑﺎﺑﺎﻡ =))))))

ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻢ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ ﻧﻈﺮ ﮐﻤﮏ ﺩﺍﻭﺭﻭ ﻧﻤﯽﺩﻭﻧﻢ ﻭﻟﯽ
ﻧﻈﺮ ﮐﻤﯿﺘﻪ ﺍﻧﻀﺒﺎﻃﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﮔﺸﻨﻪ ﺑﺨﻮﺍﺑﯿﻦ ﺗﺎ ﺩﯾﮕﻪ
... ﻣﻨﻮﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﮑﻨﯿﻦ

ﻣﺎ :| :|
...............................................

ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥداشتن
ﻗﺪﻡ ﻣﯿﺰﺩﻥ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﯾﮏ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ
ﺟﻠﻮﺷﻮﻥ .
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻡسوارﻣﯿﺸﻢ
ﭼﻮﻥتو
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺪﺍﺭﯼ . ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻓﺖ ﺟﻠﻮ ﺗﺎ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ
ﮔﻔﺖ:
ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻣﻦ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﻭﻣﺪﻡ
ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ..............

... ﭘﺴﺮﺍاااااااا ﻣﻮﺝ

ﻣﮑﺰﯾﮑﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯽﯾﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯽ نمیبینم! :))))))))))
................................................

ﺑﺎﺯﺍﺭﯾﺎﺏِ ﺟﺎﺭﻭ ﺑﺮﻗﯽ ﺩﺭِ ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﻭ ﻣﯿﺰﻧﻪ، ﻭ ﺗﺎ
ﺧﺎﻧﻢِ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﻣﯿﮑﻨﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﺯﺩﻩ ﺑﺸﻪ،
ﺑﺎﺯﺍﺭﯾﺎﺏ ﻣﯿﭙﺮﻩ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﮐﻮﺩ ﮔﺎﻭﯼ ﺭﻭ ﺭﻭﯼ
ﻓﺮﺵ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ: ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ
ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥِ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻇﺮﻑ ﻣﺪﺕ 3 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ
ﺟﺎﺭﻭﺑﺮﻗﯽ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﺣﺎﺿﺮﻡ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡِ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﻭ ﺑﺨﻮﺭﻡ!
ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻣﯿﮕﻪ: ﺳُــﺲِ ﺳﻔﯿﺪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﯾﺎ ﻗﺮﻣﺰ؟ ﺑﺎﺯﺍﺭﯾﺎﺏ:
ﭼــــﺮﺍ؟ ﺧﺎﻧﻮﻡ: ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯾﻪ ﺑﺮﻕِ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻮﻥ ﻗﻄﻌﻪ...!!

.................................................

دختر : عزیزم من کیف پولم رو توی خونه جا گذاشتم ، الان هم 50 هزار تومن نیاز دارم ، فوریه بهم قرض میدی ؟
پسر : بیا این 3 هزار تومن رو بگیر برو خونه و کیفت رو بیار ... :))))))))
.................................................

يه روز يه يكي ميره خونه رفيقش... وقتي ميخواد بلند بشه بره رفيقش ميگه حالا كه ظهره نهار رو بخور بعد برو... يكي ميگه: باشه . نهار رو ميخوره بلند ميشه كه بره رفيقش ميگه آخه با معده پر كجا ميري ؟ يه چرت بزن بعد برو. يكي ميگه باشه .

يه چرت ميزنه بعد بلند ميشه كه بره رفيقش ميگه بشين يه دست تخته بزنيم بعد برو. ميگه باشه. يه دست تخته ميزنه بعد بلند ميشه بره رفيقش ميگه الان كه شب شده شام رو بخور بعد برو. يكي ميگه باشه. شام رو ميخوره بعد بلند ميشه بره رفيقش ميگه اين موقع شب كجا ميخواي بري ؟ بخواب صبح برو.

يكي ميگه باشه. ميخوابه صبح بلند ميشه بره رفيقش ميگه صبحانه چي؟ يكي ميگه نه ديگه مرسي زن و بچه تو ماشين منتظرن!!!!
..................................................

تست روانشناسي : فكر كنيد يه ظرف ميوه كه توش سيب و خيار و موزه جلوتونه .... كدومو انتخاب مي كنيد ؟!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
... .
.
.
.
.
.
.
.
.

پاسخ : اگه شما سيب رو انتخاب كرديد يعني شما سيب دوست داريد !
اگه شماخيار رو انتخاب كرديد يعني شما خيار دوست داريد !
اگه شما موز رو انتخاب كرديد يعني شما موز دوست داريد

........................................................

بچه دائیم 5 سالشه دستش تا مچ تو دماغش بود
گفتم داری شماره ی کیو میگیری؟؟!
گفت:
:
:
:
:
:
:
:
... .
.
.
بیا عمتــه باتو کار داره! :| ⊙_☉
من :| :| :|
عمم :| :|
تلفن :|
.............................................

این حق مسلم هر دختریه که …
.
.
.
.
.
.
.
.
.
... .
.
عکسای 13 تا 18 سالگیشو بسوزونه :))

.......................................

تفاوت دانشگا قبول شدن دخترا و پسرا
دختر اولی: اخ جون بلاخره دانشگا قبول شدم
دختر دومی: مبارک باشه محیطش چجوریه سطح اموزشیش بالاست؟
دختر اولی: اره خیلی خوبه سطحشم خیلی بالاست ازلحاظ اموزش
حالا پسرا
پسر اولی: اخ جون بلاخره دانشگاه قبول شدم
پسر دومی: مبارک باشه دخترم داره؟
پسر اولی:اوف بیاببین چه دافایی داره حاجی ، اصن هتله لامصب
:)

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد

+نوشته شده در پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت14:50توسط ملکه برفی | |

رو دسته صندلی نوشته بود وقتی زلزله اومد پشت صندلیو نگا کن
پشتشو نگا کردیم نوشته بود الان نه خره وقتی زلزه اومد !

 

اومدم یه آدم خیلی خوشتیپ رو بغل کنم
خوردم به آینه!

 

از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی، پیر میشی
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی، میبُری
از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی، زیادی‌ئی

 

دنیا رو می بینی ؟ حرف حرف میاره ، پول پول میاره
خواب خواب میاره ولی محبت خیانت میاره !

 

آهای اونایی که خیلی خودتونو میگیرید
چاه توالت ما هم خیلی وقتا میگیره
گفتم که در جریان باشید

 

آیا میدانید کوتاه‌ترین جنگ در سال ۱۸۹۶ بین زانزیبار و انگلستان که ۳۸ دقیقه طول کشید؟!
فک کنم رفتن لب مرز به هم فحش دادن برگشتن

 

اگه بدونید چنگیزخان با سوزوندن کتابای علمی
چقد از بار درسهایی که قرار بوده بخونیم کم کرده
هر شب جمعه واسش فاتحه میخونید !!!

 

“معرفت” یه موقعی لباس رفاقت بود!!! الان “منفعت” جاشو گرفته

 

پیرزن دید عزراییل داره میادازترس رفت تومهدکودک نشست پیش بچه ها
و شروع کرد به پفک خوردن!
عزراییل نشست پیشش گفت چکار میکنی؟
پیرزنبا صدای بچگانه گفت:قاقامیخورم!
عزراییل گفت پس بخورکه میخوایم بریم ددر!!؟

 

یک ساعته اومدم از کلوب و در اتاقمم بستم ک دارم درس میخونم
الان بابام اومده میگه دخترم داری چیکا میکنی؟
گفتم دارم درس میخونم میگه بیا کتابتم ببر که بهتر متوجه شی !

 

هیچی ترسناک تر از این نیس بیای خونه ببینی یکی اتاقتو تمیز کرده
حالا ۲ ساعت باید بشینم فکر کنم ببینم چی قایم کرده بودم و آیا کشف شده یا نه !

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری چهارم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت9:51توسط ملکه برفی | |

دختره فرم دانشگاه پر کرده:
نام:پریسا ….
نام خانوادگی:جلالی ….
فرزند: سوم!!
این چطوری کنکور قبول شده واسم سواله :دی !

 

بالاخره فهمیدم چرا اینقد تو عروسیا بهت اصرار میکنن بری برقصی!
چون خودشون جا ندارن بشینن، بر که میگردی هم جا نداری هم میوه
تازه شیرینیاتم خوردن !

 

فقط کافیه در ماشینت باز باشه ، عالم و آدم میان بغل دستت که بگن در ماشین بازه …
حالا اگه بی بنزین تو خیابون بمونی ، هیشکی آدم حسابت نمیکنه !

 

دختر ﻧﻮﺷﺘﻪ :
” ﺑﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﯿﺶ ﻧﺒﻮﺩﯼ،ﻣﻦ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﮐﺮﺩﻡ “!
ﯾﻪ پسره ﺯﯾﺮﺵ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺟﺮﺍﺡ ﭘﻼﺳﺘﯿﮑﺖ ﺍﯾﻨﻮ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺖ؟ !!

 

هر وقت دره این یخچال لامصــب رو باز میکنیم خالیه ها،
حالا اگه بخوایم یه قابلمه کوچیک
تو یخچال جا بدیم
باس یه ساعت پازل حل کنیم با محتویات ، تا بتونیم جاش بدیم ..!

 

بالاخره حکمت ” آی سی یو ” رو در بیمارستان دریافتم !
جمله ای حکیمانه از جناب عزراییل خطاب به بیمار : “I See You”

 

دقت کردین وقتی میرین دکتر
مریض قبل شما ٣ ساعت تو اتاق دکتره
ولی وقتی نوبت شما که میشه دو ثانیه معاینه میشین و میایینبیرون! ؟

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری چهارم www.pichak.net كليك كنيد

+نوشته شده در پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت9:30توسط ملکه برفی | |

 به قول سهراب سپهری 

هر کجا هستم ، باشم،
آسمان مال من است.
پنجره، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است.
چه اهمیت دارد
گاه اگر می رویند
قارچهای غربت؟

من نمی دانم 
که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست.
و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست.
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
واژه ها را باید شست .
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.

چترها را باید بست.
زیر باران باید رفت.
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت.
دوست را، زیر باران باید دید.
عشق را، زیر باران باید جست.

  • کم کم یاد خواهی گرفت تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را
    اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر و یاد می‌گیری که بوسه‌ها قرارداد نیستند و هدیه‌ها، معنی عهد و پیمان نمی‌دهند.
    کم کم یاد میگیری
    که حتی نور خورشید هم می‌سوزاند اگر زیاد آفتاب بگی
    ری
  • باید باغِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر کسی... باشی تا برایت گل بیاورد.
    یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
    که محکم باشی پای هر خداحافظی
    یاد می‌گیری که خیلی می‌ارزی.

    خورخه لوئیس بورخس
  • دلتنگى
    خیابان شلوغى است
    که تو در میانه اش ایستاده باشى
    ببینى مى آیند
    ببینى مى روند
    و تو همچنان
    ایستاده باشى.
  • بساط کرده ام
    و تمام نداشته هایم را
    ﺑﻪ ﺣﺮﺍﺝ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ…
    بی انصاف چانه نزن
    ﺣﺴﺮﺕ ﻫﺎﯾﻢ …
    به قیمت عمرم
    تمام شده!
  • بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم
    بزرگ شدیم تو خلوت
    بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست
    بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه
  • قدرتِ کلماتت را بالا ببر نه صدایت را !
    این باران است که باعث رشد گلها میشود نه رعد و برق !!!!
  • چه حریصانه مرا بوسیدی

    و چه وحشیانه رختم را دریدی

    و من چه عاشقانه دست بر هوسهایت کشیدم

    اما کاش میفهمیدی که زن

    تا عاشق نباشد

    نمی بوسد …

    نمی بوید …

    و تسلیم نمی کند رویاهای عریانیش را .....
  • دلم می خواهد نامت را صدا کنم !
    یک طور دیگر!
    جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد !
    یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم !
    دلم می خواهد نامت را صدا کنم !
    یک طور که دلت قرص شود که من هستم ,

    _یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی …!
    شعرهایم را میخوانی… 
    و میگویی روان پریش شده ام ! 
    پیچیده است … قبول! 
    اما من فقط چشمهای تو را مینویسم ! 
    تو ساده تر نگاه کن…..

+نوشته شده در دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:,ساعت15:14توسط ملکه برفی | |

 سطری از ورلن هست که هرگز بخاطر نخواهم آورد
خیابانی هست نزدیک که پاهایم را از رفتن بدان بازداشته اند
آینه ای هست که مرا برای آخرین بار دیده است
دری هست که من آن را تا پایان جهان بسته ام
در میان کتاب های کتابخانه ام (من می‌بینمش)
کتابی هست که هرگز آن را نخواهم گشود
در این تابستان پنجاه ساله خواهم شد
مرگ می‌فرسایدم، بی وقفه.

خورخه لوئیس بورخس

+نوشته شده در دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:,ساعت15:3توسط ملکه برفی | |

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد

+نوشته شده در یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:,ساعت21:2توسط ملکه برفی | |

چه مسخره بود سوالهای امتحانی که :

لطفاجای خالی راپرکنید...

من اگرمیتوانستم جای خالی توراپرمی کردم..

+نوشته شده در یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:,ساعت20:56توسط ملکه برفی | |

 خدایا کودکان گل فروش را میبینی ؟ 

مردان خانه به دوش ..... دختران تن فروش .....

مادران سیاه پوش ... واعظان دین فروش .....

محراب های فرش پوش ........ پسران کلیه فروش .....

زبانهای عشق فروش ..... انسان های آدم فروش .......

همه را میبینی؟؟

میخواهم یک تکه اسمان کلنگی بخرم '

دیگر زمینت بوی زندگی نمیدهد.    

+نوشته شده در یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:,ساعت20:26توسط ملکه برفی | |

 اگه کسی رو دوست داشته باشی نمی تونی تو چشماش زل بزنی ...!!

نمی تونی دوریش رو تحمل بکنی ....!!

نمی تونی بهش بگی چقدر دوستش داری ...!!

نمی تونی بهش بگی چقدر بهش نیاز داری ...!!

برای همین عاشقا دیوونه میشن...!!

+نوشته شده در یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:,ساعت20:22توسط ملکه برفی | |

 

 

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت

زیر باران غزلی خواند، دلش تر شد و رفت

چه تفاوت که چه خورده است، غم دل یا سم

آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت

روز میلاد همان روز که عاشق شده بود

مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت

او کسی بود که از غرق شدن می ترسید

عاقبت روی تن شناور شد و رفت

هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد

واژه خسته که یک روز کبوتر شد و رفت

+نوشته شده در یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:,ساعت20:20توسط ملکه برفی | |

صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 13 صفحه بعد